half brother فصل ۲ part : 57
حساس میکردم که بزرگترین اشتباه زندگیم را مرتکب شده ام باید در این باره با یکی حرف میزدم ، چون خشم روز به روز داشت منو بیشتر میخورد هرگز
نگفته بودم که روحم برای گرتا چقدر صدمه دیده بود تنها کسی که میتونستم بهش اعتماد کنم دوست جونگسو بود نامجون که برای من مثل یک پدر دوم شده بود اونروز نامجون با تماسی که با من داشت اطلاعاتی به من داد: گرتا به تازگی به نیویورک نقل مکان کرده بود حتی آدرسش رو هم داشت نامجون سعی کرد منو متقاعد کنه که برم دنبالش و بهش بگم چه حسی دارم فکر نمیکردم او بخواد منو ببیند حتی اگر هنوز هم بهم فکر می کرد انقدر دلش رو شکسته بودم که نمیفهمیدم چطور میتونه منو ببخشه نامجون یقین داشت اگه شخصا به دیدنش برم باعث میشه بیشتر روش تاثیر بزارم باوجود ترسی که داشتم روز بعد یک بلیط رزرو کردم که برای روز سال نو بود به مادرم گفتم به ملاقات با دوستی میرم که سالها پیش با اون آشنا شدم گفتم که قراره جشن سال نو کنار اون باشم..زمانی میخواستم درباره ی گرتا بهش بگم که کار رو تمام کرده باشم شش ساعت پروازم یکی از سخت ترین و عصبی ترین لحظات عمرم بود من فقط می خواستم که اونجا باشم می خواستم که دوباره توی بغلم بگیرمش نمی دونسم وقتی که چشمم به چشم هاش میرسید چی باید میگفتم اگه اونو کنار کسی ببینم چیکار باید بکنم..این اولین بار بود که میخواستم با قلبم جلو برم ..این اولین چیزی بود که برای خودم میخواستم من فقط امیدوارم که دیرنشده باشه چون میخوام چیزهایی رو بهش بگم که سال ها پیش باید بهش می گفتم اون نمی تونه تصور کنه که چقدر
عاشق اون شبی ام که اون همه چیزش رو به من داد
اگر مسیر هواپیما تمام عمرم طول می کشید و یا تمام راه های رسیدن به آپارتمام اون دور از دسترس باشن من با یک فلش بک کوچیک به گذشته و دیدن صورت
زیبای اون توی ذهنم..به راحتی همه چیزو آسون میکنم و تمام چیزها به منمیگن که فقط به جلو حرکت کن
در تمام طول مسر هواپیمایی و بعد از اون مترو من همش خاطرات اون رو توی ذهنم زنده می کردم..و هرچی بهش نزدیک تر میشم هیجاناتم بیشتر میشد
من نیاز داشتم تا ببینمش وقتی بالاخره درست یک قدمیش رسیده بودم آدرسی رو که توی یک تکه کاغذ نوشته بودم چک کردم . نام خانوادگی صاحب ملک هانسون بود اسمش با خودکار روی هفتمین نقطه ی لیست کنار اف اف نوشته شده بود .زنگ رو فشار دادم
خوشگلای من اینم از پارت هدیه آخر امشب لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
شبتون بخیر جوجه های من 🐥🌌🌙✨️
نگفته بودم که روحم برای گرتا چقدر صدمه دیده بود تنها کسی که میتونستم بهش اعتماد کنم دوست جونگسو بود نامجون که برای من مثل یک پدر دوم شده بود اونروز نامجون با تماسی که با من داشت اطلاعاتی به من داد: گرتا به تازگی به نیویورک نقل مکان کرده بود حتی آدرسش رو هم داشت نامجون سعی کرد منو متقاعد کنه که برم دنبالش و بهش بگم چه حسی دارم فکر نمیکردم او بخواد منو ببیند حتی اگر هنوز هم بهم فکر می کرد انقدر دلش رو شکسته بودم که نمیفهمیدم چطور میتونه منو ببخشه نامجون یقین داشت اگه شخصا به دیدنش برم باعث میشه بیشتر روش تاثیر بزارم باوجود ترسی که داشتم روز بعد یک بلیط رزرو کردم که برای روز سال نو بود به مادرم گفتم به ملاقات با دوستی میرم که سالها پیش با اون آشنا شدم گفتم که قراره جشن سال نو کنار اون باشم..زمانی میخواستم درباره ی گرتا بهش بگم که کار رو تمام کرده باشم شش ساعت پروازم یکی از سخت ترین و عصبی ترین لحظات عمرم بود من فقط می خواستم که اونجا باشم می خواستم که دوباره توی بغلم بگیرمش نمی دونسم وقتی که چشمم به چشم هاش میرسید چی باید میگفتم اگه اونو کنار کسی ببینم چیکار باید بکنم..این اولین بار بود که میخواستم با قلبم جلو برم ..این اولین چیزی بود که برای خودم میخواستم من فقط امیدوارم که دیرنشده باشه چون میخوام چیزهایی رو بهش بگم که سال ها پیش باید بهش می گفتم اون نمی تونه تصور کنه که چقدر
عاشق اون شبی ام که اون همه چیزش رو به من داد
اگر مسیر هواپیما تمام عمرم طول می کشید و یا تمام راه های رسیدن به آپارتمام اون دور از دسترس باشن من با یک فلش بک کوچیک به گذشته و دیدن صورت
زیبای اون توی ذهنم..به راحتی همه چیزو آسون میکنم و تمام چیزها به منمیگن که فقط به جلو حرکت کن
در تمام طول مسر هواپیمایی و بعد از اون مترو من همش خاطرات اون رو توی ذهنم زنده می کردم..و هرچی بهش نزدیک تر میشم هیجاناتم بیشتر میشد
من نیاز داشتم تا ببینمش وقتی بالاخره درست یک قدمیش رسیده بودم آدرسی رو که توی یک تکه کاغذ نوشته بودم چک کردم . نام خانوادگی صاحب ملک هانسون بود اسمش با خودکار روی هفتمین نقطه ی لیست کنار اف اف نوشته شده بود .زنگ رو فشار دادم
خوشگلای من اینم از پارت هدیه آخر امشب لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
شبتون بخیر جوجه های من 🐥🌌🌙✨️
- ۱۴.۰k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط